بررسی آبیاری و تاریخچه آن
ويژگيهاي طبيعي منابع آب در ايران: پراكندگي و نحوة استقرار مرتفعات يك سرزمين به عنوان شالودة لازم براي شناخت ويژگيهاي موجودي آب، از اهميتي خاص برخوردار است. تقريبا پراكندگي و نحوة استقرار مرتفعات يك سرزمين به عنوان شالودة لازم براي شناخت ويژگيهاي موجودي آب، از اهميتي خاص برخوردار است. تقريباً در تمامي استانهاي ايران، كم و بيش، نقاطي با ارتفاع بيش از 500،2 متر بالاي سطح دريا وجود دارد . در اين ميان، ارتفاع متوسط كشور حدود 500،1 متر بالاي سطح درياست .
ايران به واسطة قرار داشتن در منطقة واقع در ناحية نيمه حارة بياباني، از يكسو زير تأثير صحراي عربستان و از سوي ديگر متأثر از منطقه تركستان ـ آسياي مركزي است و با توجه به ارتفاعات واقع در آن، خصوصيات اقليمي ويژهاي يافته است . دو نوار كوهستاني زاگرس و البرز همانند سدهايي در برابر تودههاي هواي مرطوب مديترانهاي و خزري، نه تنها در ميزان خشكي بخشهاي وسيعي از ايران مركزي دخالت دارند (گنجي، 233؛ بومونت، «روش سنتي... »، 2) بلكه باعث ميشوند تا دامنههاي خارجي اين ارتفاعات با دريافت سهم بيشتري از نزولات آسماني، هم از نظر طبيعي و هم از لحاظ اشكال فعاليتهاي انساني و بهرهبرداري از منابع، ساختاري متفاوت داشته باشند .
برف موجود در اين ارتفاعات خود اهميتي اساسي در اقتصاد آبي كشور دارد ، بدين معني كه پس از پايان گرفتن فصل بارش، ذوب برف آب لازم براي ابياري را در دسترس قرار ميدهد و با توجه به ارتفاع كوهستانها، گاهي تا پايان فصل خشك، آب مورد نياز در اختيار انسان قرار دارد .
تركيب و بافت خاك در ويژگي كمّي و كيفي منابع آب اهميتي بنيادي دارد. در كنار دانهبندي، قبل از هر چيز مقادير املاح موجود در خاك مطرح است. از اين گذشته، در حالي كه برخي گياهان را ميتوان به صورتهاي محدود در زمينهاي شور پرورش داد، كشت در زمينهاي قليايي، بدون انجام اقدامات اصلاحي، امكانپذير نيست (كريب، 32-33). بر اين اساس، بايد اضافه كرد كه از حدود 165 ميليون هكتار اراضي كشور، بيش از 70% آن غيرقابل استفاده و باير است كه از آن ميان بيش از 28% قابليت احياء و بهرهبرداري دارد.
با توجه به تأثير پوشش گياهي در نگهداري خاك و نيز حفظ رطوبت آن، ايران، به استثناء نوارها و حواشي باريك، از اين لحاظ بسيار فقير است و خشكيِ قسمتهاي وسيعي از ايران را مستقيماحدود 165 ميليوئن هكتار اراضي كشور، بيش از 70% آن غيرقابل استفاده و باير است كه از آن ميان بيش از 28% قابليت احياء و بهرهبرداري دارد.
با توجه به تأثير پوشش گياهي در نگهداري خاك و نيز حفظ رطوبت آن، ايران، به استثناء نوارها و حواشي باريك، از اين لحاظ بسيار فقير است و خشكيِ قسمتهاي وسيعي از ايران را مستقيماً به از ميان رفتن اين پوشش گياهي در اثر عوامل طبيعي و انساني مربوط دانستهاند .
از ويژگيهاي شاخص شرايط اقليمي سرزمين ايران و بسياري از مناطق ديگر خاورميانه تنوع و نوسان فصلي و سالانة درجة حرارت و ميزان بارش است .
تودههايي از هوا كه در دو فصل زمستان و تابستان به ايران وارد ميشود، با توجه به تأثير ارتفاعات و مراكز فشار، عامل مهم اين تنوع به شمار ميآيد .
شاخص مهم در زمينة درجة حرارت، اختلاف شديد سالانه تا حدود متوسط 20 سانتيگراد و نيز نوسان شديد درجة حرارت در طول شبانهروز است و اين امر در تمامي ايران، به استثناي نواحي پست ساحلي درياي خزر، صادق است و در زمينة فعاليتهاي زراعي و آبياري، به عنوان عاملي بازدارنده مطرح ميگردد.
توزيع فصلي بارندگي نشان ميدهد كه به استثناي دشتهاي پست ساحلي خزر، تقريباً تمامي ايران تحتتأثير رژيم بارندگي مديترانهاي است. حداقل 3/2 و گاهي حتي بيش از 80% از بارندگي سالانة تمامي نجد ايران، منطقة زاگرس و سواحل خليج فارس در اواخر زمستان و آغاز فصل بهار انجام ميگيرد . از اين گذشته، تفاوت مقدار باران از يك سال به سال ديگر و حتي توزيع ميزان بارش در يك سال معين بايد مورد توجه قرار گيرد، زيرا در مناطقي كه ميزان متوسط بارندگي سالانه كمتر از 250 ميليمتر است، ممكن است در طول 24 ساعت در حدود 50 ميليمتر باران فرو ريزد و سپس سالها منطقه باراني به خود نبيند .
به طور كلي، بارندگي در ايران از شمال به جنوب و از غرب به شرق ــ به استثناي جاهايي كه ارتفاعات اين نظم را بر هم ميزند ــ كاهش مييابد برخی محققان ميزان متوسط بارندگي براي تمام كشور را برابر با 275 ميليمتر در سال دانستهاند. تنها گنجي اين مقدار را برابر با 400 ميليمتر نوشته اند .
آنچه اهميت دارد اين است كه قسمت عمدة اين مقدار در كوهپايهاي البرز و زاگرس فرو ميريزد. بدينسان، مناطق وسيعي از فلات مركزي ايران و همچنين تمامي منطقة ساحلي خليجفارس با كمبود شديد باران مواجه است و تنها نوار ساحلي درياي مازندران را ميتوان به عنوان «مرطوب» يعني منطقهاي با اضافه باران به شمار آورد .
در طول تابستان، حتي ايستگاههاي اندازهگيري واقع در ارتفاعات زياد نيز كمبود آبي برابر با 100 ميليمتر و بيشتر را نشان ميدهند (اُبرلندر، 266). از لحاظ رطوبت نيز اختلافات شديدي بين مناطق مختلف وجود دارد. هواي موجود بر فراز ايران عمدتاً به سبب كمبود بارندگي در بيشتر قسمتها خشك است. هر چند ميزان رطوبت در منطقة ساحلي خزر در طول سال بالا است، اما حداكثر آن در زمستان مشاهده ميشود، حال آنكه در نوار ساحلي خليج فارس، داكثر اين مقدار در تابستان و همراه با درجه حرارتهاي بسيار زياد ملاحظه ميشود كه شرايطي بسيار نامساعد براي فعاليتهاي انساني پديد ميآورد .
در اينجا مسألة تبخير كه در اقتصاد آبي سرزمينهاي خشك اهميت بسيار دارد، مطرح است. ميزان تبخير با توجه به اطلاعات موجود در غالب ايستگاههاي كشور، بيش از 12 برابر نزولات آسماني است .
با توجه به ميزان متوسط بارندگي سالانه در حدود 450 ميليارد مـ 3 آب به كشور ميرسد كه قسمتاعظم آن (حدود 70%) به سبب تبخير و تعرق و نيز بخش بزرگي آب رودخانهها (حدود 55%) به علت خروج از كشور از دسترس خارج ميگردد. در اين ميان، تنها مقدار ناچيزي از موجودي سالانة اب كشور براي مصارف مفيد باقي ميماند .
شرايط طبيعي ايران به خوبي نشان ميدهد كه گرچه كشت ديمي در قسمتهاي وسيعي از كشور گسترش دارد، ابياري شرط لازم فعاليت مداوم و ديرپاي زراعي است و از ديرباز، با توجه به امكانات طبيعي منطقهاي، روشهاي مختلف آبياري، سكونت و ادامه توليد زراعي را امكانپذير ساخته است. روشهاي مختلف آبياري را ميتوان براساس نوع منابع آب (زيرزميني يا سطحي) بررسي كرد.
نقش آب در برپايي سكونتگاهها در ايران: درست است كه مراكز سكونت انسان، به طور كلي، در آغاز تاريخ عمدتاً در كنار رودخانهةا و درياچههاي بزرگ برپا گرديده است، اما در ايران، پس از انتقال مراكز عمدة سكونت به قسمتهاي مركزي نجد در طول هزارة اول قم ، مسألة تأمين آب موردنياز آشاميدني و نيز آبياري به شكل تازهاي مطرح شد و در اين ميان، استخراج آبهاي پنهاني (زيرزميني) از اهميت خاصي برخوردار گرديد.
ابداع قنات و كاربرد شيوههاي ديگر در زمينة آبرساني به مراكز سكونتي و مزارع پيرامون آنها،عامل اصلي دگرگون كردن شرايط سكونت در قسمتهاي مركزي نجد ايران بوده است (گاوبه، 6). بدينسان، اين منابع تازه، موجب پيدايش سكونتگاههاي جديدي شد كه بزرگي و كوچكي هر يك به وسعت اين منابع بستگي تمام داشت (انگليش، «شهر و... »، 18 به بعد)، تا آنجا كه انهدام تأسيسات آبياري و آبرساني به معناي متروك ماندن و از ميان رفتن مراكز سكونت بوده است. در همين زمينه، نحوة استقرار سكونتگاهها و نحوة شكلپذيري و پراكندگي خانهها و مزارع تا حد قابل توجهي متأثر از چگونگي دستيابي به آب و منابع آن بوده است (بكت، «كشاورزي... »، 16, 17). علاوه بر اين، نحوة مالكيت و بهرهبرداري از زمين (فيشر، «جغرافياي طبيعي ايران»، 304-305) و شكلگيري شيوههاي جمعي توليد نيز خود در گرو مسألة نحوه تأمين و چگونگي تقسيم آب بوده است (بكت و گوردون، 489-490)، تا آنجا كه اين امر حتي در ويژگيهاي تقسيم قدرت سياسي تأثير فراوان داشته است (ايرانيكا).
البته در كنار عامل آب، عوامل ديگري از جمله امنيت و امكان ارتباط و تجارت با مراكز ديگر سكونت، در رونق بخشيدن به زندگي اجتماعي اهميت خاصي داشته است (بارتولد، تذكره، 46ـ49).
به علت موقعيت خاص ايران به عنوان ميداني براي برخوردهاي قومي و فرهنگي، عامل تعيين كنندة ديگر، ايجاد و حفظ امنيت و انكان دفاع در برابر ساير اقوام به ويژه اقوام غيركشاورز و عشاير كوچنده بوده است (پتروشفسكي، 249 به بعد)، تا آنجا كه استقرار غالب سكونتگاههاي نجد ايران، به جز معدودي كه در كنار رودخانهها بودهاند، تا حد زيادي به امنيت اجتماعي ـ اقتصادي و حراست از تأسيسات آبياري و زراعي بستگي داشته است.
شهر كرمان به نسبت ساير مراكز همانند خود از لحاظ آب و خاك، به واسطة برخورداري از امتيازات سياسي و تجاري در طول تاريخ از اهميت بيشتري برخوردار بوده و به وجهي بهتر بر ناملايمات طبيعي فايق آمده است (بكت و گوردون، 476). اسفزاري (897ق/1492م) آباداني مرو و نواحي پيرامون را به احداث قناتهاي نوبنيان مربوط ميسازد (بارتولد، تذكره، 78). ابن بلخي (500ق/1107م) نيز خبر ميدهد كه ناحيةرامجرد در كنار رود كر، بر اثر خرابي بند آن رو به ويرني نهاد، ليكن با عمارت دوبارة آن بند، ناحية مزبور بار ديگر آبادان شد (ص 160). در تركستان، در كنار احداث نهرها و بندها، براي امكانپذير ساختن امر آبياري، حصارهاي طويلي براي دفاع از سكونتگاههاي كشاورزان ايجاد شده بود (قس: بارتولد، آبياري، 14ـ 15؛ نرشخي، 47ـ 48). آنچه به «سد اسكندر» در ادب و تاريخ ايران مشهور است، سدي بوده است از اين نوع به طول بيش از 140 كيلومتر (قس: بارتولد، آبياري، 8) كه به منظور دفاع از ايالت باكتريا (بلخ) در برابر اقوام بيابان نشين ايجاد شده و احداث آن را به دورة اشكاني و حتي پيش از آن نسبت ميدهند (هوف، ص 105-110). اهميت تأسيسات بزرگ آبياري تا بدانجاست كه وجود آنها و دولتهاي مقتدر را لازم و ملزوم يكديگر دانستهاند (بارتولد، آبياري، 5 به بعد)، بدين معني كه امكان امر آبياري و توليد زراعي به اقدامات دولت مركزي بستگي تمام داشته است. در نتيجه، به محض مسامحه و بيتوجهي دولت مركزي به اين امور، سكونتگاههاي آباد رو به انحطاط مينهادهاند؛ وجود بيابانها و اراضي بيحاصلي كه زمانيآباد و مزروع بوده، دليل محكمي است بر صحت اين امر (پتروشفسكي، 1/219ـ220). البته آنچه به «جامعة ئيدورليك» يا «تمدن آبي» موسوم شده و تمامي جنبههاي زندگي اجتماعي را در رابطة مستقيم با مسألة آب و آبياري مطرح ميسازد، با واقعيات زندگي اجتماعي ايران تفاوتهايي دارد. واضع اين نظر كارل ويتفوگل در كتاب خود به نام «استبداد شرقي » پيوسته از وجود تأسيسات عظيم آبياري در مشرق سخن ميراند، بدون آن كه از قنات، اين پديدة مهم در امر آبياري، ذكري به ميان آورد (اگر چه او مطابق منابع مورد استفادة خود، از وجود اين نظام بيخبر نبوده است). بنابر عقيدة او «اربابان جامعة ئيدورليك در خاورميانه، هند، چين و... معماران بزرگي» بودهآند كه «وظايفي در زمينة مديريت توليد زراعي» به عهده داشتهاند، ليكن تا آنجا كه به قنات و نظامهاي مشابه مربوط ميگردد، اين تأسيسات در سطحي محلي و بنابر ارادة ساكنان و يا حكام محلي در مقياسي كوچك و غالباً به دور از كنترل و نفوذ مستقيم دولت ايجاد و اداره ميشدهاند.
به سبب ويژگيهاي اقليمي ايران، توليد كشاورزي، خود در مقياسي وسيع، به چگونگي و نحوة دستيابي به منابع آب و شكل بهرهبرداري از آنها بستگي داشته است، زيرا محصولات زراعي به ويژه در فصلي كه شديداً به آب نياز دارند، با كمبود رطوبت خاك روبرو هستند.
ويژگي عمدة آبياري در ايران تنوع آن است: آبياري به كمك رودخانههاي كوچك فصلي، آبياري از طريق چاه (با استفاده از نيروي انسان و حيوان) و قنات (ارزندهترين فن آبرساني و آبياري). حمدالله مستوفي از چهار نوع آبياري مصنوعي سخن رانده است: دستي، از رودخانه (به كمك نهر و جوي و استخر)، به وسيلة كاريز (قنات) و از طريق چاه، دو نوع اول به بهرهبرداري از آبهاي سطحي و دو نوع ديگر به بهرهبرداري از آبهاي زيرزميني مربوط ميگردند (جم ؛ قس: پتروشفسكي، 1/223ـ224؛ و شاردن، 4/302 به بعد).
سازمانها و نظامهاي سنّتي آبياري در ايران:
الف ـ بهرهبرداري از آبهاي سطحي: آبهاي سطحي دائمي در ايران، تنها در حاشيه و به ويژه نوار شمالي و جنوب غربي كشور جاري و در دسترس است و در قسمتهاي مركزي، به استثناي زايندهرود، رودخانة مهم و دائمي ديگري وجود ندارد (قس: بومونت، «روش سنتي...»، 8 به بعد)، نكتهآي كه حتي در مورد رودخانههاي بزرگ كشور صادق است، نوسان شديد فصلي در ميزان تخلية آنهاست. به عنوان نمونه، حداكثر تخلية رودخانة كارون در ارديبهشت 000،18 به 600 براي هيرمند (ايرانيكا؛ قس: جواهر كلام، 8). تحويلدار معتقد است كه «تمام آبهاي ايران چه قنوات و چه چشمه جات سالي 8 ماه در تزايد و 4 ماه در تناقص است. نسبت مقدار تناقص به تزايد نسبت 4 است به 12» (ص 41). ناچيز بودن ميزان تخلية رودخانههاي ايران به طور كلي از يكسو به دليل شرايط خشكي و از سوي ديگر به سبب شرايط محيط طبيعي و تكنونيك، يعني وسعتِ عموماً ناچيزِ حوضههاي آبگير رودخانههاست (اُبرلندر، 268-269 ). وجود پلهاي بزرگ قديمي با چشمههاي فراوان بر روي رودخانههايي كه در فصل خشك اصولاً آبي ندارند،اما به هنگام پرآبي به «درياي خروشاني» (ابودلف، 93ـ94) مبدل ميشوند، نمايانگر توجه گذشتگان به اين امر است.
در همين زمينه بايد افزود كه رژيم ئيدرولوژيك رودخانههاي ايران با تقويم زراعي انطباق ندارد، بدينترتيب كه جرياناي حاصل از ذوب برف كوهستانها خيلي دير در دسترس محصولات زمستانه قرار ميگيرد و زمان حداقل تخلية رودخانهاي دقيقاً در دورهاي است كه محصولات تابستانه بيش از هر وقت ديگر به رطوبت و آب نيازمندند (اُبرلندر، 266-268).
1. بهرهبرداري از رودخانههاي بزرگ و كوچك: از آب رودخانهها با روشهاي گوناگون و وسايل مختلف استفاده ميشده است كه مهمترين آنها بدين شرح است:
سدبندي: شايد اولين روش بهرهبرداري از آب رودخانهها در آبياري، استفاده از روش سادهاي باشد كه به آبياري سيلابي موسوم است. اين نوع آبياري، از جمله در تاريخ بهرهبرداري از آب نيل، دجله، فرات و كارون، اهميت فراواني داشته است، به اين ترتيب كه سيلاب دورة طغياني را به اراضي موردنظر هدايت ميكردند و با مواد و مصالحي مانند خار و خاشاك و سنگ و تنة درختان بند سادهآي در جلو آب ميساختند تا سطح آب مدتي بيشتر بالا بماند و بيشتر از آن استفاده شود (ايرانيكا). البته اين نوع بندهاي ساده با آغاز فصل طغيان از ميان ميرفته و به بازسازي نياز داشته است. از اين روش در خوزستان عمدتاً براي آبياري نخلستانها استفاده ميشده (نجمالملك، 42 به بعد) و تا دوران معاصر نيز رايج بوده است (مشيرالدوله، 89 ـ91).
اولين سدهاي دائمي و مقاوم در برابر طغيان رودخانهها در دورهةاي بعدي (حدود سدة 5 قم) احداث شدهاند (كورس، 53). از اين دوره به بعد، ساختمان بندها و سدها از كيفيت و استحكام بيشتري برخوردار گرديد. مصالحي كه در ساختمان اين گونه سدها به كار ميرفته كه عمدت). از اين دوره به بعد، ساختمان بندها و سدها از كيفيت و استحكام بيشتري برخوردار گرديد. مصالحي كه در ساختمان اين گونه سدها به كار ميرفته كه عمدتاً قطعاتي از ماسه سنگ و گاه برخي از فلزات براي اتصال سنگها به يكديگر بوده است (همو، 55). اين فلزات عمدتاً آهن آميخته به سرب بوده كه در شكاف ميان سنگها و فاصلة ميان ساختمان و زمين كنار رودخانه ريخته ميشده است (قس: ابودلف، 93؛ اصطخري، 91).
اينگونه سدها از دو قسمت اصلي تشكيل ميشدهاند: الف ـ ديوار پاية سد كه به طور يكپارچه ساخته ميشد و تا ارتفاعي در حدود 3 تا 4 متر بالاي سطح حداقلِ آب قرار داشت و در واقع، فشار ساختمان سد را تحمل ميكرد؛ ب ـ قسمت بالايي سد كه از ستونهايي با طاق ضربي تشكيل ميشد و چشمههاي بزرگ و كوچكي پديد ميآورد. سقفي مسطح بر روي اين چشمهها و ستونها تعبيه و از آن به عنوان معبر استفاده ميشد (كورس، 55-56). بدينترتيب ميتوان گفت كه اين بناها هم سدّ بود و هم پل.
از مهمترين بندهايي كه دردورههاي مختلف ساخته شدهاند، ميتوان از شادُروان شاپور بر روي كارون (ابن حوقل، 24، 27)، بند قير (نجمالملك، 32) و بند شاپور (ابن حوقل، 27) در خوزستان، بند امير در فارس و بند فريدون در خراسان (كورس، 64)، بند رستم و بند كهك بر روي هيرمند در سيستان (بارتولد، تذكره، 103)، 3 بند بر روي زاينده رود (كرزن، II/44)، بند كاشان كه مربوط به دورة صفوي است (كلانتر ضرابي، 464ـ 465)، سد اشرف در مازندران (كورس، 64)، بند ناصري بر روي كرخه (مشيرالدوله، 90)، 3 بند بر روي كر (ابن بلخي، 208)، سد سپهسالار و سد عليخان در قزوين (ورجاوند، 288ـ290) و بسياري بندهاي ديگر نام برد. اهميت اين سدها در گسترش ابداني و توسعة شهرها و روستاها تا آنجا بوده است كه از ميان رفتن آنها چه به دلايل طبيعي (زلزله، طغيانهاي شديد آب و مانند آن) و چه عوامل انساني (از جمله تهاجمات و جنگها و نيز عدم توجه به حفظ آنها) باعث خرابي و از ميان رفتن اين مراكز زيستي ميشده است و توجه و تعمير و برپا ساختن دوبارة آنها، موجب بازگرداندن زندگي و آبداني به اين مناطق ميگرديده است (قس: ابن بلخي، 160؛ بارتولد، تذكره، 78ـ79؛ هفت كشور، 56، 70؛ مشيرالدوله، 88 ـ89). موجوديت بسياري از سكونتگاهها و كشت محصولات زراعي در گرو اين سدها و آب حاصل از نهرهاي منشعب از آنها بوده است.
كانالكشي، تقسيم و هدايت آب: آبياري به وسيلة احداث نهرهاي منشعب از رودخانهها به ويژه دجله، فرات، اروندرود (در خوزستان)، هيرمند، هريرود، مَرغاب (در مرو) و زايندهرود صورت ميگرفته است. ساير رودهايي كه به همين روش در خاك اصلي ايران (در زمان هلاكوئيان) از آنها بهرهبرداري ميشده اينهاست: سفيدرود، شاهرود، كرخه، كر، جرجانرود و آب دز (پتروشفسكي، 1/225ـ226). از مآخذ كهن بر ميآيد كه در قرن 8ق/14م از اب رودهاي كارون و كرخه و آب دز در خوزستان كاملاً براي آبياري استفاده ميشده است و در همان قرن از هريرود 9 نهر بزرگ منشعب ميشده كه مزارع بسياري از ولايات از جمله هرات و فوشنج را مشروب ميساخته است (همو، 1/226، 227). نرشخي (348ق/959م) نويسندة تاريخ بخارا از نهرهايي در بخارا ياد ميكند كه همگي بجز يكي توسط مردم احداث شده بود (ص 45) و اصطخري در مورد اهميت رود بخارا براي ناحية واقع ميان شارستان و قهندز سخن گفته و پس از ذكر نهرهاي منشعب از آن، متذكر شده كه تنها يكي از شاخههاي ان، در طول مسيري برابر نيمفرسنگ، غير از زمينهاي زراعي، نزديك به 000،2 «كوشك و بوستان» را آبياري ميكرده است (ص 240ـ242). از 2 نقشهاي كه به 2 نامة رشيدالدين منضم بوده است، ميتوان تا حدي به نقش و شركت امراي دولت مركزي و محلي در ايجاد تأسيسات آبياري پي برد: نخست نامهاي است خطاب به ساكنان ديار بكر و ديگر نامهاي خطاب به فرزند خويش حاكم روم. در هر 2 نامه، سخن از ايجاد نهرهايي است كه يكي به طول 160 كم از دجله منشعب ميشده و ديگري نهري منشعب از فرات كه خئد 7 جوي منشعب در سمت راست داشته و در كنار هر جوي، ميبايست دهكدهاي ايجاد شود (پتروشفسكي، 1/229ـ230). از اب 3 رود بزرگ و پر آب ايران، جرجان، سفيدرود و شاهرود، براي آبياري استفادة اندكي ميشده است. علت آن را اختلال در نظام آبياريِ منطقة شمالي ايران پس از اسكان اقوام ترك – مغول دانستهاند (پتروشفسكي، 1/230). همو با استناد به مستوفي مينويسد كه باي آبياري منطقة ري، 40 جوي از جاجرود منشعب ميشده است و از بسياري رودهاي كوچك ديگر و نقش آنها در آبياري و پديد آمدن آباديهاي واحهاي در ايران سخن ميراند (1/231ـ232). قمي از 22 جوي منشعب از رودخانة قم سخن ميگويد كه هر كدام به چند سهم (مُسْتَقه) تقسيم ميشده كه در دفاتر مخصوص ضبط ميشده است و در قيمتگذاري و خريد و فروش املاك نقش بسزايي داشته است (ص 51 ـ53)؛ همو نحوة تقسيم آب رودخانة قم را ميان «ناحية قم» و «ناحية تيمره» بدين شكل توصيف ميكند: در هر ماه (30 روز)، هر ناحيه در 2 نوبت اب ميگرفته است: در نيمة اول ماه، 5 روز اول را ناحية قم و 10 روز بقيه را اهل تيمره در نيمة دوم ماه، بار ديگر 5 روز اول را ناحية قم و 10 روز بقيه را اهل تيمره، تعداد جوي منشعب در ناحية تيمره و انار 30 نهر بوده است (ص 49).
افضلالملك (1333ق/1915م) تعداد انهار رودخانة قم را «در وقت آبادي مجوسيان» 40 نهر ذكر ميكند كه به «چهل قلعه» هدايت ميشده است (ص 75). در دورههاي اخير (قرن 19م) تقسيم آب رودخانة قم بر اساس طوماري كه توسط ميرزا باباي آشتياني تهيه شده بود، صورت ميگرفته كه بر آن مبنا، تمامي آب رودخانه به 000،22 خروار تقسيم شده بود كه در سالهاي بعد اين مقدار به 500،31 خروار تبديل گشته است (ص 76). ابن بلخي از 10 نهر معروف و بزرگ در ناحيه فارس و اهميت آنها در آبياري آن نواحي سخن ميگويد (ص 208ـ213) و ابن حوقل، رود سكان را آبادكنندهترين رود فارس ميخواند (ص 45). همو مينويسد: در مرو تقسيم آب با دقت و عدالت صورت ميگرفته است، به طوري كه بهتر از آن انتظار نميرود (ص 170ـ171). در نزديكي مرو تختهاي مدّرج وجود داشته كه براي سنجش مقدار آب تعبيه شده بوده است. هر خط (درجه) با خط ديگر حدود 3 سانتيمتر فاصله داشته است؛ اگر سطح آب به ارتفاع 60 خط (8/1 متر) ميرسيد، نشانة حاصل خوب و فراوان و اگر از 6 خط (18 سانتيمتر) تجاوز نميكرد، نشانة خشكسالي بوده است... در نزديكي همين شهر آبسنج ديگري به شكل حوضي گرد وجود داشته كه آب را ميان نهرهاي شهر تقسيم ميكرده است و در خود شهر نيز آبسنجهاي ديگر براي تقسيم آب كوچهها و كويها در نظر گرفته شده بوده است (بارتولد، آبياري، 70ـ71؛ قس: بوسه، 36-38).
در زرافشان تاريخ تأسيسات آبياري بر رودخانهها و انشعاب نهرها به پيش از اسلام ميرسد و اقدامات دورة اسلامي عمدتاً به «مرمت و احياي نهرهاي متروك» محدود ميشده است (بارتولد، آبياري، 145ـ146). رود هيرمند در سيستان كه «در آغاز يك رود است، ولي از ان شاخههايي جدا ميشود»، سيستان را به صورت «ناحيهاي فراخ نعمت و پرطعام و داراي خرما و انگور فراوان» در آورده بوده است و تنها يكي از شاخههاي آن حدود 30 قريه را سيراب ميكرده است (ابن حوقل، 154ـ 155).
در قسمتهاي خشكتر كه رودخانهها و نهرهاي منشعب از آنها حجم آبي ناچيز و جرياني غيردائمي دارند، از گذشتة دور عمدتاً از آببندها استفاده ميشده است. ساختمان اين بندها به منظور جمعآوري و جلوگيري از هدر رفتن آب و تقسيم عادلانة آن ميان حقابهداران احداث ميشده است. نمونة عجيب و بينظير آن بند دامغان است كه آب حاصله از ارتفاعات را جمع و به «120 قسمت براي آبياري 20 قريه» تقسيم ميكرده است، به نحوي كه «مقدار آب هيچ يك از اين جويها به نفع صاحب آن زياد نميشده» و نيز ممكن نبوده 2 جوي به هم درآميزند (ابودلف، 81 ـ82؛ افضلالملك، 25).
وسيلة ديگري كه حكم همين آببندها را داشته است، تختهةايي سوراخدار بوده كه به منظور تقسيم عادلانه و مساوي آب و هدايت آن به محلههاي مختلف، در جلو آب نهاده ميشده است (بوسه، 36)، چنانكه در مورد تقسيم آب مرغاب عمل ميشده و اين آب به همين نحو ميان بيش از 000،10 تن تقسيم ميشده است (اصطخري، 207). در اين نحوة تقسيم، با نوسان آب رودخانه، سهم هر يك از حقابهداران نيز به طور يكسان (عادلانه) نوسان داشته است (ابن حوقل، 171). آب نهرهاي منشعب از هريرود نيز به همين روش كه در آنجا به «قُلْب بستن» موسوم بوده، تقسيم ميشده است (ابونصري هروي، 159).
يكي از نمونهةاي بسيار دقيق و جالب در روش تقسيمبندي آب رودخانه كه تا اين اواخر به كار ميرفته، در زايندهرود اصفهان وجود داشته است. آب اين رود به نسبت معين و معلوم در نهرهايي كه در اصطلاح محلي به آنها مادي، يعني مجراي منشعب از رودخانه، ميگويند، جريان مييافته و باغها و اراضي شهر را مشروب ميكرده است. تحويلدار در جغرافياي اصفهان، 105 مادي بر ميشمارد كه از دو سوي رودخانه جدا ميشده و 526 قريه را مشروب ميساختهاند (ص 37ـ 38).
ماديهاي مشهور اصفهان اينهاست: 1. مادي نياصَرْم، بزرگترين مادي، به هنگام پرآبي حدود 200 سنگ آب داشته و جمعاً 32 قريه را مشروب ميساخته است؛ 2. مادي فرشادي با حجم آبي برابر 4/1 مادي نياصرم، جمعاً 12 قريه را آب ميداده است؛ 3. مادي شاه كه خاصة عمارات و باغات دولتي بوده است. آب اين مادي 4/1 مادي فرشادي بوده و جمعاً 14 قريه را آبياري ميكرده است؛ 4. مادي قُمْش كه پس از نياصرم از ساير ماديها معتبرتر بوده و جمعاً 23 قريه را مشروب ميساخته است؛ 5. مادي فَدَيْن يا فدا يا فَدَن كه بسياري از محلات شهر و برخي از قراءجي را آبياري ميكرده است؛ 6. مادي تيران يا تهران كه با عبور از كنار شهر جمعاً 7 قريه را آبياري ميكرده است (اصفهاني، 99ـ104؛ تحويلدار، 40؛ جواهر كلام، 15؛ هنرفر، 14ـ 15). آب هر مادي به چند نهر و آب هر نهر به چند لت و آب هر لت به چند جوي تقسيم ميشده است (تحويلدار، 38).
آنچه مسلم است اين كه آب زايندهرود از روزگاران قديم براساس حقابهاي معين براي هر يك از نواحي و روستاها به نحوي كه آب تلف نشود، به نهرها و شعبههاي زيادي تقسيم ميشده است (قس: ابن حوقل، 109). بنابر نوشتة ابن رسته در كتاب الاعلاق النفيسه، اردشير بابكان نخستين كسي بود كه آب زنده رود را تقسيم كرد و براي هر قريهآي از روستاها سهمي مشخص و معلوم با زماني محدود قرار داد (ص 183). تقسيم آب زايندهرود در روزگاران بعدي نيز معمول بوده است (جواهر كلام، 11). بنابر نوشتة تحويلدار اين تقسيمبندي بر اساس «قواعد طبيعي و براهين هندسي، تفاوت هواي هر محل و بُعد مسافت هر بلوك و مقدار اراضي هر قريه و آبخور طبيعت هر زمين...، زمان و مكان،كماً و كيفاً نسبت به هم و از روي بينايش و پيمايش در خور گنجايش» صورت گرفته و «هر موضعي را بهرهاي» بخشيدهاند. استفاده از دلو و چرخاب: روش ديگر بهرهبرداري از آب رودخانهها، به ويژه رودخانههايي كه سطح آب آنها بسيار پايينتر از سطح زمينهاي زراعي بوده است، استفاده از دلو براي بالا كشيدن آب رودخانه است (كورس، 61-62) كه در سرزمينهاي عربي به شَدوف و در هند به پيكوته موسوم است (بكين سيل، 146). اگرچه شدوف براي استخراج آب چاه نيز مورد استفاده قرار ميگيرد، اما اسپونر آن را يكي از روشهاي استخراج آبهاي زيرزميني معرفي كرده است (ايرانيكا). مطابق اطلاعات موجود، براي اولين بار اين روش در بينالنهرين (بابل) مورد استفاده قرار گرفته است (كريستيان سن ـ ونيگر، 31؛ كريب، 35؛ لِسو، 11 به بعد). بهرهبرداري از رودهاي دجله، فرات، نيل، كارون و بسياري رودخانههاي ديگر در سرزمينهاي خاورميانه، تا حدي با اين وسيله صورت ميپذيرفته است. شدوف دلوي بوده آويخته بر چوبي بلند كه در انتهاي ديگرش وزنهاي متصل بوده است. با سرازير كردن آن در رود، دلو كه حدود 20 تا 40 ليتر ظرفيت داشته است (كريستيان سن ـ ونيگر، 30)، از آب پر ميشده و به كمك وزنة موجود در انتهاي ديگر، آب را بالا ميكشيدهاند و در مجاري مخصوص به مزارع هدايت ميكردهاند (كريب، 35-36). در اران از اين روش براي بالا كشيدن آب عمدتاً در خوزستان استفاده ميشده است (ابودلف، 88). امروزه هنوز از اين روش در برخي از روستاهاي بلوچستان براي استخراج آب چاه استفاده ميشود (غراب، 142). استفاده از چرخاب را ميتوان فن پيشرفتة بالا كشيدن آب رودخانهها و چاهها (نك : بخش چاهها) شمرد. چرخاب را در هندوستان چرخ ايراني يا رِهات، در مصر ساقيه و در اسپانيا و سوريه نوريه مينامند (بكين سيل، 147). در راجستان هنوز از چرخ ايراني استفاده ميشود (فيلبريك، 369؛ ايرانيكا) كه صورت پيچيدهتر آن چرخ رومي است كه براي اولين بار در اَدَنه (تركيه) مورد استفاده قرار گرفته است (قس: ماركوس، 61؛ فوربز، 32-33, 37-38, 46-47؛ هفت كشور، 95). اين نوع چرخابهاي بزرگ عمدتاً در جنوب اروپا و سرزمينهاي پيرامون مديترانه به كار ميرفته است. براي استقرار چنين چرخابي، چهارچوبي در كنار رودخانه استقرار مييافت كه چرخ اصلي بر روي محولي كه بر اين چهارچوب قرار داشت، استوار ميشد و به گردش در ميآمد. بر روي چرخ اصلي، ظروف يا كوزههايي بسته ميشد كه با هر بار گردش چرخ، از آب پر ميگشت و آب آنها در سطحي بالاتر از رودخانه در نهرهاي معين ريخته ميشد. قطر چرخ اصلي بنابر اختلاف ارتفاع بين سطح آب و سطح مزارع متفاوت بود. يك چرخاب با قطري در حدود 7 متر در حدود 36 تا 40 ظرف يا كوزه داشت كه گنجايش هر ظرف تقريباً 3 تا 4 ليتر بود. بدينسان، چنين چرخي در هر دقيقه در حدود 189 ليتر آب به نهرها جاري ميساخت (ماركوس، 65). البته اين مقدار، گذشته از بزرگي و كوچكي چرخها و كوزهها، به سرعت اب و در نتيجه سرعت چرخ نيز بستگي داشته است.
2. استفاده از اب باران (آبهاي جاري موقتي): آب باران به ويژه در نوار ساحلي خليجفارس و درياي عمان، خهم در تأمين آب آشاميدني، هم براي كشاورزي اهميتي خاص داشته است. چون بارندگي در اين نواحي عمدتاً به صورت رگبارهاي شديد و كوتاه مدت است و غالباً باعث جريان يافتن سيل و تهديد مزارع و حتي خانهها ميشد، لازم است كه دقت و مهارت كافي در هدايت آب باران به بركهها براي ذخيرة آب آشاميدني و نيز به نخلستانها و باغها به منظور توليد زراعي به عمل آيد. عدول از اين دقت و مراقبت، باعث هدر رفتن آبي ميشود كه معلوم نيست چه وقت بار ديگر فرو ريزد.
به منظور استفاده از اين آبها، در نخلستانها و باغها و گاهي حتي مزارع، پشتههايي از خاك تعبيه ميكنند و آب باران را از طريق مجراهايي كمعمق و باريك به داخل زمينهاي موردنظر و پشت ديوارها ميرسانند. پيداست كه اگر آب ورودي بدون دقت كافي و بيش از حد لزوم داخل زمينها شود، باعث خرابي ديوارهها و هدر رفتن آب و محصول ميگردد. بدينترتيب، تولد زراعي در اين نواحي تا حد زيادي در گرو ميزان باران است. ابن بلخي مينويسد: «هرگاه باران در اول زمستان بارد در آذر و دي ماه آن سال دخل عظيم باشد و نعمت بسيار» (ص 179). استفاده از بركهها (آب انبارها، نك : آب انبار)، چاهها و گاوچاهها در اين منطقه به عنوان روشهاي مكمل تأمين آب آشاميدني و زراعي مورد استفاده بودهاند.
ب ـ بهرهبرداري از آبهاي زيرزميني:
1. استفاده از آب چشمهها: ابياري به كمك چشمهها در نواحي كوهستاني و پايكوهي از اهميتي خاص برخوردار بوده است. شهر همدان، در پايكوههاي زاگرس، توسط بيش از 600،1 چشمة جاري از كوه الوند مشروب ميشده است (مستوفي، 79). آباداني شهر سيراف مانند بسياري جايهاي ديگر، از نظر طبيعي به چشمههاي آن بستگي داشته است (قس: ابن حوقل، 51؛ مستوفي، 140ـ141) و چشمة سليمانية فين (كاشان) از چشمههايي است كه از عهد باستان جاري بوده و يكي از عوامل طبيعي اصلي در ايجاد تمدن سيَلْك به شمار ميآيد (قس: كلانتر ضرابي، 72 به بعد؛ گيرشمن، ديباچه).
معمولاً براي استفادة هرچه بيشتر از آب چشمههاي كوچك و متعدد، اب آنها را به حوضها يا استخرهايي هدايت و جمعآوري ميكردهاند و از آنجا از طريق جويهايي به مزارع و باغها ــ بنابر مقررات خاص و با توجه به حقابة هر قسمت ــ منتقل ميساختهاند. ابن حوقل در صورهالارض خبر ميدهد كه شهر اَرَّجان و زرنج (سيستان) داراي چنين حوضهايي بودهاند (ص 152ـ153). آب شهر دامغان از چشمة علي بوده است كه حوضهايي از اينگونه براي جمعآوري و تقسيم عادلانة آب آن، ميان شهر و روستاها، احداث كرده بودند (افضلالملك، سفرنامة كرمان، 29). دهوك نيز مانند روستاهاي بسياري در مشرق ايران، داراي چنين حوضي بوده است كه از آن به عنوان «درياچه» ياد ميكردهاند (همان، 160ـ163). آبياري شهر سمنان نمونهاي است جالب در اين زمينه: در شمال اين شهر به كمك آبپخشكنهاي ششگانه (پارا) از سرعت جريان آب كاسته آن را از طريق نهرها و استخرها و از آنجا به مزارع هدايت ميكردهاند (صفينژاد، 94 به بعد؛ نيز نك : آبسنجي).
2. استفاده از انواع چاهها: استفاده از چاهها به منظور تأمين آب براي آشاميدن و آبياري از گذشتة دور مورد توجه بوده است. چاهها خود گاهي مبناي ايجاد سكونتگاهها بودهاند و بسياري از روستاها، به ويژه در نواحي جنوبي ايران، نام چاه برخود دارند. در بسياري از سكونتگاهها، چاههاي حفر شده در خانهها منبع تأمين آب آشاميدني بودهاند، در يزد به اين گونه چاهها «چاه چل گز» ميگفتهاند (افشار، 2/925). از آب چاهها به روشهاي گوناگون استفاده ميكردهاند: در خانهها عمدتاً از چاههاي دستي كه به صورتي ساده با استفاده از يك دلو و نيروي انساني آب را بالا ميكشيدهاند، استفاده ميشده است. از اين گونه چاهها كه تأمين كنندة آب براي آشامدين و نيز آبياريِ باغچههاست، هنوز نيز در روستاهاي ايران استفاده ميشود. دولاب (چرخ چاه) وسيلهاي ديگر براي كشيدن آب از چاه بوده است. در بعضي از مناطق از جمله در اصفهان، چاهها به كمك يك چرخ و نيروي انسان يا حيوان مورد بهرهبرداري قرار ميگرفتهاند. در اين روش به كمك گاو يا شتر يا قاطري كه دائماً در مسير مدوري پيرامون چاه به گردش در ميآمده است، آب را به كمك دلوي بالا ميكشيدهاند (لمتون، 410).
روش ديگر استخراج آبهاي زيرزميني از طريق چاه، كه گاو چاه نام دارد در قسمتهاي مركزي و جنوبي ايران، در آبياري اهميتي خاص داشته است (قس: وولف، 256-258؛ پتروشفسكي، 1/242ـ243). گاو چاهها عبارتند از چاههايي كه به كمك حيواني (عمدتاً گاو) كه در مسيري مستقيم به تناوب، به جلو و عقب رانده ميشود، از آب انها استفاده ميشود. اين روش آبياري خود در ايجاد و تداوم بخشيدن به «حراثه» (يكي از انواع نظامهاي سنتيِ بهرهبرداريِ جمعيِ زراعي) نقشي مؤثر داشته است. به منظور بهرهبرداري از گاوچاهها، گاهي از نيروي 2 گاو (باتلر، 72)، و در نتيجه، 2 دلو، يا حتي از 6 تا 8 گاو استفاده ميشده است (لمتون، 409). گاهي از وجود حيوانات ديگر نيز از جمله شتر، اسب، الاغ و قاطر استفاده ميشده است (تحويلدار، 16؛ بارتولد، آبياري، 73ـ 75). حتي استفاده از نيروي انساني (زنان و دختران) در بهرهگيري از اين گونه چاهها در ميان روستاييان فقيرتر گزارش شده است (قس: جواهر كلام، 6، 7؛ پتروشفسكي، 1/244). در فارس به ويژه در زرقان براي آبياري باغها و مزارع از اينگونه چاهها استفاده ميشده است (پولاك، 119). در سواحل خليجفارس، اين نوع چاهها مورد استفادة فراوان بوده و منطقة گاوبندي در ساحل خليج، نام خود را از همين گونه چاهها گرفته است. در برخي محلههاي يزد نيز از گاوچاهها استفاده ميشده است (افشار، 2/925). در اصفهان از گاوچاهها هم براي آبياري، هم براي تأمين آب مساجد، حمامها و مدارس استفاده ميشده است (اصفهاني، 55، 83، 84).
گاو چاهها، بجز در ايران، در حضرَموت و يمن نيز مورد استفاده بودهاند . يك گاو چاه معمولاً داراي اين قسمتهاست: الف ـ چاه؛ ب ـ ديوارة دور چاه كه بر روي آن تيركها (معمولاً از تنة نخل) و قرقرههايي چوبي با دو طناب كه از آنها ميگذرد، تعبيه ميشود كه در جنوب ايران به آن چَكْريك ميگويند؛ ج ـ گاو دَوون (گاو دوان) يا گاورو كه طول آن نشاندهندة عمق چاه است. گاو در اين مسير به تناوب به عقب و جلو رانده ميشود و به وسيلة طنابي كه به گردن دارد، دلو را در چاه پايين و بالا ميكشد. اين دلو معمولاً بين 30 تا 40 ليتر ظرفيت دارد (همانجا)؛ د ـ حوض كوچكي كه با يكي دو مجراي خروجي در جلو چاه تعبيه ميشود و آب دلو را در آن ميريزند و از آنجا، از طريق جويهايي به مزرعه هدايت ميكنند مصالح مورد استفاده در ساختمان اينگونه چاهها معمولاً ساروج با مخلوطي از سنگ و گچ و مخلوطي از فضولات حيواني است.
از گاوچاهها در ايران علاوه بر آبياري باغها و نخلستانها، در كشت صيفي و تنباكو نيز استفاده ميشده است. امروزه استفاده از اينگونه چاهها معمول نيست.
در گذشته، در سيستان از نيروي باد براي به گردش در آوردن چرخهاي چاه استفاده ميشده است صاحب تاريخ سيستان، پس از ذكر آسياهاي بادي در سيستان، مينويسد: «و هم از اين چرخها بساختهاند تا آب كشد از چاه به باغها و به زمين كه از آن كشت كنند» 3. قنات، ويژگيها و گسترش آن در جهان: بزرگترين سهم ايران در تأسيسات ابياري و فن آبرساني، ابداع قنات و عرضة آن به ساير نقاط جهان شمرده شده است (دائرهالمعارف اسلام، دوم). پولاك معتقد است كه در هنر بهرهبرداري از آب هيچ قومي همپاي ايرانيان نيست .
انواع اتصالات لوله درسیستم آبرسانی و فاضلاب - چهارشنبه نوزدهم مرداد 1390
انواع لوله سیستم در آبرسانی و فاضلاب - چهارشنبه نوزدهم مرداد 1390
آشنایی کوتاه با نقش آب در شوشتر - چهارشنبه نوزدهم مرداد 1390
سيستم اطلاعات جغرافيايي (GIS) - چهارشنبه نوزدهم مرداد 1390
مهندسی رودخانه - چهارشنبه نوزدهم مرداد 1390
کاربرد کلسیم و آن در صنعت - چهارشنبه نوزدهم مرداد 1390
عطر خوش آب در تالاب ها - دوشنبه هفدهم مرداد 1390
نانو مواد و تصفیه آب : فرصت ها و چالش ها - دوشنبه هفدهم مرداد 1390
کدورت و مواد معلق در تصفیه خانه آب - دوشنبه هفدهم مرداد 1390
تصفیه خانه های هوازی - دوشنبه هفدهم مرداد 1390
نگاهی اجمالی بر پنج تصفیه خانه آب تهران - دوشنبه هفدهم مرداد 1390
تولید و بسته بندی آب معدنی - دوشنبه هفدهم مرداد 1390
قلیائیت - دوشنبه هفدهم مرداد 1390
مديريت پسابهابه روش حمام شيخ بهايي و تصفيه فاضلاب در مبدا منازل - دوشنبه هفدهم مرداد 1390
تصفيه ايمهاف تانك بجاي تصفيه فاضلاب شهري (سامانه اگو) در كشور چين - دوشنبه هفدهم مرداد 1390
نمونه برآورد نياز آبي براي يك منطقه - یکشنبه شانزدهم مرداد 1390
گندزدایی آب آشامیدنی - یکشنبه شانزدهم مرداد 1390
اسيدها , بازها , PH و محلول هاي تامپون - یکشنبه شانزدهم مرداد 1390
تـصفيه خـانه فـاضلاب شـهر عجبشير - یکشنبه شانزدهم مرداد 1390
طرح تصفیه خانه فاضلاب میانه - یکشنبه شانزدهم مرداد 1390
مسائل زيست محيطي طرح بزرگ فاضلاب تهران - یکشنبه شانزدهم مرداد 1390
خاصیت و منابع آب - یکشنبه شانزدهم مرداد 1390
تصفيه کننده آب بسازيد! - یکشنبه شانزدهم مرداد 1390
حلاليت گازها در آب و فاضلاب - یکشنبه شانزدهم مرداد 1390
اثرات خصوصیات آب بر تصفیه آب - یکشنبه شانزدهم مرداد 1390
آييننامه و مقررات حفاظتي حفر چاههاي دستي - شنبه پانزدهم مرداد 1390
طبقه بندي مخازن از نظر موقعیت زمینی - شنبه پانزدهم مرداد 1390
تقسیم بندی نوع جریان سیال در لوله ها - شنبه پانزدهم مرداد 1390
بررسی سیستم تصفیه فاضلاب - شنبه پانزدهم مرداد 1390
بررسی سختی آب - جمعه چهاردهم مرداد 1390
نانوفناوري و تصفیه - جمعه چهاردهم مرداد 1390
انواع اسپكتروفتومترها - جمعه چهاردهم مرداد 1390
طيف نورسنجي جذب و نشر اتمي - جمعه چهاردهم مرداد 1390
انواع و روشهای کروماتوگرافی - جمعه چهاردهم مرداد 1390
علت و اثرات باران اسيدي - جمعه چهاردهم مرداد 1390
طیف نور سنجی فوق بنفش- مرئی - جمعه چهاردهم مرداد 1390
آهک - جمعه چهاردهم مرداد 1390
عوامل موثر بر انحلال اكسيژن در آب(DO) - جمعه چهاردهم مرداد 1390
شمارش باكتري هاي هتروتروف - جمعه چهاردهم مرداد 1390
تکنولوژی استفاده از ازن در گندزدايی فاضلاب - جمعه چهاردهم مرداد 1390
نانوفيلتر اسيون در تصفیه آب - پنجشنبه سیزدهم مرداد 1390
چند نکته آبی... - پنجشنبه سیزدهم مرداد 1390
هیدروژئولوژی و هیدرولوژی - پنجشنبه سیزدهم مرداد 1390
روش هاي هدايت آب - پنجشنبه سیزدهم مرداد 1390
تفسیر نتایج آزمایشگاه میکروبیولوژی آب - پنجشنبه سیزدهم مرداد 1390
باکتری ها - سه شنبه یازدهم مرداد 1390
اصول کلی تصفیه فاضلاب ( پالایش فاضلاب ) - سه شنبه یازدهم مرداد 1390
میزان آلودگی فاضلاب های شهری ایران - سه شنبه یازدهم مرداد 1390
انواع و خواص فاضلاب های شهری - سه شنبه یازدهم مرداد 1390
تاریخچه و هدف تصفیه فاضلاب - سه شنبه یازدهم مرداد 1390